یادی از اسطوره آواز بختیاری
.
.
و نترسیم از مرگ مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست مرگ در ذهن اقاقی جاری است
در نبندیم به روی سخن زنده ی تقدیر که از پشت چپرها صدا می شنویم
(سهراب سپهری)
خاطره های دور بسیار و ناگهان چقدر زود دیر می شود.
علاء الدین نماد یک فرهنگ بود ٬ نماد ایلی که داشت به سوی فراموشی می رفت. آبهمن همچون شاعر حماسه سرای بزرگ تاریخ ایران ابوالقاسم فردوسی زبان و فرهنگ بختیاری را دوباره زنده کرد و نگذاشت آوای خوش ایل و فرهنگ آن به خاطره ها سپرده شوند او به عنوان فرزندی از این قطعه از سرزمین ایران دین خود را به مردمش ادا کرد و به عنوان اسطوره آوای بختیاری شناخته شد. ولی آبهمن خیلی زود مورد بی مهری مردمانش قرار گرفت. چند صباحی نیست که او را از دست داده ایم ولی انگار سالهای دور می زیسته است در این ایل ٬چه زود همه فراموش کردیم. علاء الدین بود که بختیاری و فرهنگش را تولدی دوباره داد آوای خوش او که تا فرسنگ ها دور تر از سرزمینش رفت او بی صدا فریاد می کرد ٬ بی صدا تر از هر بی صدایی .
و چه تنها رخت از این دیار بست…
در گوشه ای دور از ایل و مردمانش….
تک ستاره ی آوای ایل خیلی زود سفر کرد و ما نیز خیلی زود تر از همیشه او را به خاطره های دورمان راندیم.
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست٬ که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود
(سهراب سپهری)